ققنوس اينترنتي من

۲/۲۷/۱۳۸۱



 




شكلات




با يك شكلات شروع شد .......




من يك شكلات گذاشتم توي دستش ،او يك شكلات گذاشت توي دستم




من بچه بودم ، او هم بچه بود . سرش را بالا كرد ديد كه مرا مي شناسد
!




خنديدم ، گفت : دوستيم ؟ گفتم : دوست دوست .   گفت : (( تا كجا ؟ ))




گفتم : دوستي كه تا ندارد .   گفت : ((تـــا مرگ !
))  خنديدم و گفتم : ((من كه گفتم تا ندارد )) گفت : ((باشد ، تا پس
از مرگ )) گفتم : (( نه ، نه، تا ندارد )) گفت : ((تا آنجا كه زنده
مي شوند ، يعني زندگي پس از مرگ . باز با هم دوستيم ،تا بهشت ، تا
جهنم ، تا هر كجا كه باشد من وتو باهم دوستيم . ))




خنديدم ....گفتم : (( تو برايش تا هر كجا كه مي خواهم
تــــا
بگذار ، يك تا بكش از سر اين دنيا تا آن دنيا ، اما من
اصلا تا نميگذارم .




نگاهم كرد ، نگاهش كردم  ، ميدانستم دوستي بدون  " تا " را
نمي فهمد




گفت: " براى دوستيمان بيا يك نشاني بگذاريم "    گفتم : " با شد ،
تو بگذار "




گفت: (( شــكـلا ت ))




هر بار همديگر را مي بينيم يك شكلات مال تو يكي براى من !
گفتم " باشد . "




يك شكلات گذاشتم توي دستش او هم يك شكلات به من داد
يعني دوست هستيم ، دوست دوست




من تند شكلاتش را باز كردم و تند تند مكيدم




صندوقچه كوچكي در آورد ، شكلاتم را درونش گذاشت ، گفتم : "
بخور "     




                               گفت : (( نگهش مي دارم تا وقتيكه
دوست هستيم .)) گفتم : " دوستي ما كه تـا نـدارد "




يك سال ، دو سال ، چهار سال ،23 ساله شده است ، او بزرگ شده است من
بزرگ شده ام ، من همه شكلاتهايم را خورده ام ، او آمده است تا امشب خداحافظي كند مي
خواهد برود ، برود در آن دور دورها ، ميگويد :"ميروم ولي زود برميگردم ." اما من مي
دانم بازگشتي نيست و او ديگر باز نخواهد گشت.




يادش رفت كه به من شكلات بدهد ولي يك شكلات توي دستش
گذاشتم و گفتم بخور و يك شكلات براي صندوقچه اش .




هر دو شكلات را خورد . يادش رفته است براى شكلاتهايم  
صندوقچه اي دارد. خنديدم و خنديدم ...




مي دانستم دوســتي من تا ندارد و دوستي او تا دارد .




خوب شد همه شكلاتهايش را خوردم .



  

حالا او با صندوقچه اى پر از شكلات نخورده چه خواهد كرد !!!




جواد زنجانچي نيكو




jnicou@yahoo.com

۲/۲۶/۱۳۸۱

اين ماكروسافت هم كار دست ما داده ،هر جا مىرويم صحبت از كار و مدارك اين ماكرو سافت هست
امروز دوباره كلاسهاي MCSE من شروع شد ،چند وقتي هست كه بخاطرمشكلاتي كه در روابط أمريكا با كشورهاي آسيايي پيش اومده ديگر امتحانات mcse core در ايران برگزار نمى شود
البته قبلا هم قاچاقي برگزار مىشد ، چون ما در تحريم هستيم ، ولي اين بنگلادشيها كه برا ى پول هر كارى مى كنند ، دزدكى آزمون برگزارمىكردند
القصه چهره خانمها توي اين دوره ها، نمادي خاص دارد ، والبته يه سري هم كه بخاطر .....اومدند
اما به قول عليرضا اين يعني توسعه پايدار؟
من يه راه براي اين آقايان برنامه ريز دولتي دارم بابا بيان به اين همه جوان بيكار آموزش بديد بابا اين همه استعداد سرشار اما سرشاردر سر كوچه ها و مشغول به دختربازي
بابا بياييد دو تا متخصص از خارج استخدام كنيدو كلاسهاي آموزش رايگان بگذاريدو بعد شروع كنيد به توليد نرم افزار ، game توليد كنيدهم مشكل بيكاري را حل كرده ايد هم اشتغال ايجاد كرده ايد

من در كوچه تنهايي
در گذشت انبوه عزاداران
در سيل بي خروش جوانيم
استحاله مىشوم
اي شغالان ناله سردهيد
غم فراگير شده است
خدا هم با ما سر آشتي ندارد
عناصر ظلماني در دل آسمان
صحبت از مهر ستاره ها ميكنند
و ما چه سرخوش مىگوييم
زندگى زيباست!

اين ماكروسافت هم كار دست ما داده ،هر جا مىرويم صحبت از كار و مدارك اين ماكرو سافت هست
امروز دوباره كلاسهاي MCSE من شروع شد ،چند وقتي هست كه بخاطرمشكلاتي كه در روابط أمريكا با كشورهاي آسيايي پيش اومده ديگر امتحانات mcse core در ايران برگزار نمى شود
البته قبلا هم قاچاقي برگزار مىشد ، چون ما در تحريم هستيم ، ولي اين بنگلادشيها كه برا ى پول هر كارى مى كنند ، دزدكى آزمون برگزارمىكردند
القصه چهره خانمها توي اين دوره ها، نمادي خاص دارد ، والبته يه سري هم كه بخاطر .....اومدند
اما به قول عليرضا اين يعني توسعه پايدار؟
من يه راه براي اين آقايان برنامه ريز دولتي دارم بابا بيان به اين همه جوان بيكار آموزش بديد بابا اين همه استعداد سرشار اما سرشاردر سر كوچه ها و مشغول به دختربازي
بابا بياييد دو تا متخصص از خارج استخدام كنيدو كلاسهاي آموزش رايگان بگذاريدو بعد شروع كنيد به توليد نرم افزار ، game توليد كنيدهم مشكل بيكاري را حل كرده ايد هم اشتغال ايجاد كرده ايد

من در كوچه تنهايي
در گذشت انبوه عزاداران
در سيل بي خروش جوانيم
استحاله مىشوم
اي شغالان ناله سردهيد
غم فراگير شده است
خدا هم با سر آشتي ندارد
عناصر ظلماني در دل آسمان
صحبت از مهر ستاره ها مىكنند

۲/۲۵/۱۳۸۱

در دانشگاهي كه من درس ميخوانم با كمك چند تن از دوستان يك كانون سينمايي برپا كرديم ،كانون ما با هدف نقد موضوعي فيلم فعاليتش شروع شد و هدفش هم اشنايي با فرهنگ نقد است
اولين فيلمي كه اكران شد روبان قرمز بود ، يكي از شاهكارهاي حاتمي كيا جمعيت نسبتا خوبي را توانستيم به سالن بكشيم ،نقد فوق العاده مهرداد،علي و پويا روي صندلي منو ميخ كوب كرده بود، بيشتر موضوعات بر جنجال هميشگي فلاسفه با عرفا پرداخنه شد اين داستان عقل و عشق مثل اينكه دست بر دار نيست بابا صدرالمتاهالين (ملاصدرا ) وقتي اشراق را مطرح كرد همه مات و مبهوت مانده بودند (مراجعه شود به مناظره با ابن سينا ) پس چرا ما دست ور نمي داريم
خلاصه فوق العده بود
اين هفته اكران فيلم دوزن ساخته بانوي فمنيستي ايران تهمينه ميلاني بود ، نقد اين فيلم بعهده من بود
در اصل موضوع هميشه با فمنيسم مشكل دارم وخواهم داشت جون اين آرمانگرايي...را اصلا معقول نمي دانم
خلاصه فكر مي كردم مثل روبان نقد ساكتي را داشته باشيم ولي سئوالات از اين طرف و ان طرف به سراغم آمد
من نمي فهمم اين آقا گرگه كه به اين خانمها اجازه فعاليت نمي ده كي هست
آخر اين توهمي كه هميشه در ذهن ما هست نمي خواهد غروب كند
ما هميشه دنبال يه دشمن فرضي هستيم البته فكر بنده اين است ما از كودكي اينو ياد گرفتيم آقا غوله قصه ها كار دست ما داده است
.......

۲/۲۴/۱۳۸۱

آسمان فرياد ميزند
در دل تبسمي سرد شكل مىگيرد
آمدنت را به تمسخر سبز مىبرند
آمده بوديم به سكوت برسيم
از جنس نياز
رسيديم به غوغايى فراتر از اختناق

با سلام خدمت آقا گرگه آقا موشه خاله سوسكه سلام خدمت خودم آدماي با معرفت ادماي زشت آدماي خوشگل سلام به تنگ ماهي به گلاي قالي و....
باز دلگيريهاي من كار دست قلمم داد امروز خسته تر از هميشه از نگاه آدما از غروب ستاره ها
از دانشگاه برگشته ام و تنها صفحات اين وب لعنتي و صداي اين سياوش قميشي آرامم مي كند
در محيطي زندگي مي كنيم كه پيرامونمان پر از مداد رنگي هست راستي مي دونستيم كه ما فقط آدماي تو نقاشي ها هستيم
" بنازم كلك نقاشت را عجب چشمي چو مويي "
خلاصه از اين توسعه لعنتي فقط تبديل مدادرنگي به آبرنگ به ما رسيد آخر كسي به ما نگفت آقا كمال كجاست و پري خانم كجا رفته ؟