ققنوس اينترنتي من

۸/۲۴/۱۳۸۱

باز من غمگينم

باز من تنهايم

به كجا بايد رفت؟

به كه بايد پيوست؟

به اميني كه امانت خوار است؟

به دياري كه پر از ديوار است؟

يا به افسانهً دوست؟

گريه ام مي گيرد.

۳/۳۱/۱۳۸۱

بياد دكتر شريعتي
كوير
در كويري تشنه اي ديدم
مشكي بر دوش
پرندگان را آب مي داد
كاروانها را خبر از سراب مي داد
عاقبت با مشك آبش رفت
مرگ او از تشنگي گلها بود
مرگ او از وسعت صحرا بود
او مردي به وسعت دريا بود
ولي تنها بود

"خدايا, ترا شکر می کنم که مرا با درد اشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم و ناخالصی های وجودم را در اتش درد بسوزانم.....
خدايا, ترا شکر می کنم که مرا در اتش عشق گداختی و همه موجودات وخواستنی ها را بجز عشق و معشوق در نظرم خوار و بی مقدار کردی تا از کنار هر حادثه وحشتناک ,ارام بگذرم دردها, تهمت ها, ظلم ها, فشارها و شکنجه ها را با سهولت تحمل کنم.
خدايا, مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقايق وجود را ببينم و جمال زيبای ترا مشاهده کنم.....
خدايا, پستی دنيا را هميشه در نظرم جلوه گر ساز تا فريب زرق و برق عالم خاکی, مرا از ياد تو دور نکند.....
خدايا, دلم از ظلم و ستم گرفته, ترا به عدالتت سوگند می دهم مرا در زمره ستمگران و ظالمان قرار نده...
خدايا, بسوی تو می ايم ,از عالم و عالميان می گريزم, تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده".

۳/۲۸/۱۳۸۱

نمي دانم چرا ايتاليا باخت فقط متاسقم

۳/۲۳/۱۳۸۱

يه سر به اينجا بزنيد

۳/۲۲/۱۳۸۱

تا پايان امتحان هايم فقط نقل قول مي نويسم اگه مشكلي پيش نياد:

عشق هديه اي نمى دهد مگر از گوهر ذات خويش .
و هديه اي نمى پذيرد مگر از گوهر ذات خويش.
( آسمان من ) عشق نه مالك است نه مملوك
زيرا عشق براي عشق كافي است و آرزو كنيد سپيده دم برخيزيد و بالهاى قلبتان را بگشاييد و سپاس گوييد كه يك روز ديگر از حيات عشق به شما عطا شده است جبران خليل جبران
و دعايي براي اين نيمه شب كه شايد بواسطه آمين شما وبگردهاي پاك مستجاب شود : الهي عجل لوفاتى

۳/۲۱/۱۳۸۱

لذت سرود آزادي است ، اما نفس آزادي نيست.
لذت شكوفه هاى آرزوست ،اما ميوه آن نيست.
لذت ژرفايي است كه ما را به بلندا مي خواند اما خود نه ژرف است و نه بلند
آري به حقيقت لذت يك سرود آزادي است و من آرزو مى كنم كه شما آن سرود را با تمامى دل بخوانيد
اما چنين نمي خواهم كه دلتان را در آن سرود گم كنيد
اين هم براي ندا
جبران خليل جبران

۳/۲۰/۱۳۸۱

تبريك هزار بار تبريك به اين ذوق و سواد ايرانيها مخصوصا برپاكنندگان اين سايت
ما كه رفتيم اونجا آدرس من هم در آنجا اين است




٭ اينجا رو كليك كنيد، با دقت و از نزديك به جزئيات اين اتاق نگاه كنيد، مخصوصا به تابلوي كوچكي كه بر روي ديوار است. صداي اسپيكرتون رو هم تا جايي كه صداهاي مبهمي كه از اتاق مياد رو به خوبي بشنويد بلند كنيد. صبر كنيد. 30 ثانيه، 40 ثانيه، يك دقيقه ...

۳/۱۹/۱۳۸۱

٭ لطفا نوشته زير را بخوانيد ولي هيچ نظري ندهيد!


اسم کوچه ما
شهيد عامري بود
کوچه شهيد عامري
دوم خرداد که شد
يک شب، چند کارگر
با چند بلوک سيماني
يک سر کوچه مان را بستند


و چند هفته بعد
سر کوچه مان، تابلويي ديدم
که رويش نوشته بود
"کوچه شهيد عامري
بن بست
لطفا جز براي پارک کردن وارد نشويد"

و اينجاست كه چند نفر فرنگ رفته پشت پا مي زنند به هرچي هست و نيست وقتي نوشته بابا بزرگ را در وب لاگش خوندم چند دقيقه مات به مانيتور نگاه كردم و گفتم آنچه را كه اخوان گفت "اي فلاني زندگي شايد همين باشد" ، شايد براي بقاي نسل كركـ... بايد يك سري آهو كوچ كنندو شايد وشايد
آويني اصغر زاذه سعيد شاهدى حسين حسن نژاد يادتون بخير


۳/۱۸/۱۳۸۱

سلام من جند سالي بود كه نظريات پلوراليزم را مطالعه ميكردم و پاي صحتهاي دكتر سروش گهگاه مي نشستم
هميشه نظر بدي نسبت به محي الدين عربي داشتم و اعتقادات او را ملحدانه مي دانستم"تا پيش از اين با كسي كه همكيش من نبود مخالفت مي ورزيدم ولي اكنون دين من دين عشق است و.."
اما من هم امروز به اين نتيجه رسيدم كه
" تنها احمقها هستند كه نظرشان عوض نمى شود "

چند كليپ زيبا كه با فلش طراحي شده است در اينجا قرار دارد.
آسمونم حتما يه سر بزنه .

جوامع غوغا سالاز هميشه در گير هستند
در گير غوغايي كه خود در بطن و بستر جريان آرام رود حاكميت بوجود مي آورند
نگاهي آزاد ( به قول مولانا از سر ربه ) به اين جوامع توانايي شناخت آدميان زياد ميكند
غوغايي بي دليل ذر حاكميت كشور ما دليلي بر اين مدعاست
افراد جامعه خود را در گير مي سازند و از آن لذت ميبرند چون راحت تر مي توانند دست به اعمال خود بزنند
فراگير شدن رشوه دزدي فساد را به عينه مي توان ديد ولي چون خودمان در گير هستيم و بوقهايي كه خودمان در جامعه درست كرده ايم ما را فر سنگها از واقعيت دور ميكند و انشا الله در جامعه اسلامي اين خطرات بدور است !
تا زماني كه پلي نيست ، ما وسگها همه در عرض رهي هم ارزيم
ولى آن وقت كه پل ساختند ، ما از آن سگها در طول رهي پست تريم

۳/۱۳/۱۳۸۱

يک وب لاگ نويس در خصوص جام جهاني و ورزش در ايران مينويسد

۳/۱۲/۱۳۸۱

امروز در شيراز وب لاگ را update مي کنم کافي نتها در اينجا بسيار شلوغ است و من در کافي نت هتل در حال لاگ نويسي هستم
اکثر کساني که در اينجا از اينترنت در اين کافي نتها استفاده مي کنند اکثرا بدنبال پولدار شدن يک شبه هستند
gold quest در اينجا غوغا کرده است
اينجا يک غرور ملي به آدم دست مي دهد وقتي به پاسارگاد مي روي ، هنگاميکه تخت جمشيد را درک ميکني و در گوش مي پيچد که ايرانيان اولين موحدين جهان هستند
يک آرامش خاص پيدا مي کني و به اين ملحدين مي گويي شما کجاي کاريد
نظر شما

۳/۱۱/۱۳۸۱

من جديدا علاقه شديد به وب لاگ خوني پيدا کردم و يکي از اين وب لاگهايي که هميشه مي خوانم وب لاگ افكار پراكنده يك زن منسجم است
من احساس مي کنم نويسنده در گير يک مشکل حاد روان - جسمي است
بطوري که تمام ابعاد يک زن را در داشتن سکس آزاد و بي دغدغه بر مي شمارد
نيازها و غرايز انساني به انرادزه خود انسان داراي ابعاد پيچيده است
عدم شناخت از کمال انساني و فلسفه زندگي نويسنده را دچار ناملايمات ساخته است
که بروز اين ذوق زدن در عکسهاي اين خانم جلوه اي خاص دارد
دوست من ندا خانم سکس تنها کوچکترين بعد يک زن آزاد است .
زعفراني باشيد

نظرات شما




۳/۰۵/۱۳۸۱

يه داستانى رو تو وب لاگ آقا عليداد خوندم كه عينا براتون نقل قول مى كنم
خوره کامپيوتر عاشق يک دختري ميشه که کامپيوتر ميخونه.
براش يه ايمِيل ميفرسته به اين مضمون :

من تورو از کامپيوترم بيشتر دوست دارم. باور کن راست ميگم

تو بهترين ها رو در من Install ميکني.
عکس تو هميشه در Background کامپيوترمه.
تو روي قلب من با ملايمت Click ميکني.
عشق تو زندگي من رو Reset کرده و تمام غمهاي من رو Delete کرده.
تو مهرباني من رو Restore کردي وقتي من فکر ميکردم که Corrupted.
من هميشه به تو Connect هستم در حاليکه قلبم با سرعتي بيش از 56 ضربه Per Second ميزنه.
تو مغز من رو Hack کردي و اسمت رواونجا Register کردي.
تو تنها کسي هستي که ميتونه حس من رو Navigate کنه و احساسات من رو Explore کنه.
وقتي تلاش ميکنم که Call You و تو Not Responding من احساس ميکنم که Lost شدم.
هميشه وقتي چشمانم رو Shutdown ميکنم تورو نزديک خودم احساس ميکنم يا وقتي که Open my Windows و منتظرم که
تو رد بشي.
تو تنها کسي هستي که ميتوني به قلب من Login کني و هيچوقت Log out نکني.
من آرزو دارم که تنها Server تو باشم تا وقتي زنده هستم.
لازم نيست که Serach کني من رو، چون ما براي هميشه به هم Link هستيم.
اسم تورو همه جا ميبينم، در FrontPage ام در HomePageام و در تمام Software هام.
من تمام زندگيم رو Scan کردم و فهميدم که فقط به تو Infected شدم.
تو تنها Virusي هستي که هرگز Remove نخواهم کرد.
تو زندگي من رو Format کردي و به اون شادي رو براي View کردن اضافه کردي.
باور کن راست ميگ.
من تورو بيشتر از CPUم دوست دارم.


اين امتحانهاي لعنتى فرصت وبگردي هم از من گرفتند و نمىتوانم زياد چيزي بنويسم
ياد صحبتي از دكتر سروش افتادم كه براتون نقل قول مي كنم
ليبراليسم که در فضاي مه آلود سياسي جامعه ما اين همه مطعون ومذموم افتاده است،حامي پيامي معرفت شناسانه است که يقين را امري ديرياب بل ناياب ميداند و لذا همه آدميان جايز الخطا (به نظر آقا جواد ممكن الخطا )را صلا مي زند تا با فرو نهادن باد نخوت از سر، فروتنانه بر سر سفره معرفت بنشينند و همه باهم، هم غذا شوند

۳/۰۱/۱۳۸۱

اينترنت
اگه اهل مسابقه و جازه هستيد يه سر به اين سايت فارسي بزنيد

۲/۳۱/۱۳۸۱

با سلام آقا مي گن افكار من ماست موسيريه ، يعني بدرد مزه عرق سگي مي خوره
خوب مي گن ديگي شايد راست مي گن!
امروز تو دانشگاه يه جرياناتي رخ داد ، اصلا حالم منو تا الان بد كرده
عزيزم قربون شكلت برم من جوادم خوب شد جواد ، جواد
آقا زور كه نيست نمي تونم دست بر دارم آقا مي دونيد اين عشق الكي ما را عاشق خودش كرده
جونم برات بگه يه نفر به ما راه داد ما نتونستيم سبقت بگيريم
مات و مبهوت مونديم تو خيالش وسط جاده
حالا هي دارن بوق مي زنند... خب بابا !
عجب دور و زمونه اي شده احساس داشته باشى مي گن يارو جواده ، احساساتيه ، يارو رو مى بينى زيگيل دختره شده...
"روزگار غريبي است نازنين دهانت را مى بويند مبادا گفته باشى دوستت دارم"
ما به همين عشق يه طرفه دل خوش كرديم
" خوشا مهربونى دو سر بى كه يك سر مهربوني درد سر بى "

علي بي غم كاش همه غمهاي عالم بيان پيشت يه روز بريد كافي شاپ
ما ديگه بريديم . آقا من نمىفهمم اي جبر چى هست علي بي غم تو مىفهمي عمو وب لاگيها شما چه طور ؟تو رو خدا يكىبه ما بگه.
آخه خدا جون اسمتو گذاشتن خدا كه هواى ما رو داشته باشى آخه رمه بدون چوپان!
بابا خدا جوونى كردم ، مخلصيم چرا قهر كردى؟
بابا اون گفت جبر زمونه... ....آقا بيان به اين اختيار بگيم برو چند وقت ماه عسل .....
نه بابا مثه اينكه خيلى جواد تشريف دارم ..... مخلصيم

۲/۳۰/۱۳۸۱

سلام آق اين مطلب را بخوانيد مقاله اى است درباره اينترنت و روحانيت

آقا ما نفهميديم ما ايرانيها چرا اينقدر گير تشريف داريم آقا گله دارم سر دبير هستي خوب باش قدمت روي چشم آقا اصلا سواد ما از شماست ولي نميشه نقد نكنيم .
مقاله حسين درخشان را با شمس الواعظين خواندم بابا اين همه مشكلات تو جامعه هست اونوقت از پيپ كشيدن خاتمي سئوال مي كني
آخ يه دفعه ديگه آين شمس رو گير بيارم انقدر سئوال مي كنم
اين دكتر سروش هم رفته آمريكا مثل اينكه خيال اومدن نداره بابا كلاسهاي سه شنبه رو ول كردي رفتي
تازه بحث به جاهاي خوبش رسيده بود
القصه شمس الواعظين رو تو كلاسهاي دكتر مىديدم و تا مي تونستم سئوال مي كردم
اما اين پرسش پاسخها ........

حسين درخشان درباره جريانات اخير و صحبتهاي آقاي خاتمى نوشته بود بابا اين ها همش يك تئوري بيش نيست كه دوستان آقايان طرح مى كنند چرا هميشه در وسط زمان رياست جمهورى و در اوقاتي كه جامعه از تب سياست جدا مى شود اين موضوعات مطرح مى شود
آقا دنبال سينه زن مى گردند دوباره جناح آقايان چون نتونستند به حرفهاي خود عمل كنند بوق دستهاي پشت پرده سر مي دهند
بابا قبول كنيد براي هر تحولى بايد اينگونه عمل كرد فشار از پايين چانه زنى از بالا
مىخوان فضا را مشوش كنند مى گن نمى گذارن بابا تريبونها دست شماست، يه داد بزنيد اين آقاهه كيه كه نمي گذاره شما كا ر كنيد ما هم بدونيم
اينم از اصلاحات حكومتي

مثل اينكه اين مسئله موتور جستجو خيلى حامد رو عصبانى كرده آخه اون يه آدم آرمانگراست به عقيده من

من به آن روز حجيم خواهم انديشيد
تو مى آيى
در سينه تلاطم است
به كبوتران دانه داده ايم
در قفس گل كاشته ايم
آدم اينجا تنهاست
و تو مى آيي ، و تو خواهى آمد
چه لحظات سبزى
به كران بيابان بنگر
آهسته شو
گلبانگ ستاره را بشنو
پروازي بايد كرد ،به ققنوس
به اميد ، سبو تشنه است
سبو تشنه است
به كنارم خواهى آمد
به كفنم خواهى نوشت
آنچه ديگران نمىدانند
و تو مى آيى
با كبوتران حرم
با زيارتنامه هاي بى غلط
و تو خواهى خواند آنچه ديگران نمى دانند
سنگ بر من خواهند زد
از كنارت ميگذرم بى آنكه در چشمانت باران بلرزد
آسمان بى ستاره كه ديده ؟
تو مى آيى
در سينه تلاطم مىگيرد
تو به فاتحه صبح
يك دعا مىخوانى
و خواهي خواند آنچه ديگران نمى دانند
(جواد نيكو، دوشنبه 29 ارديبهشت )

۲/۲۹/۱۳۸۱

اين سخن را هنگامي خواهي فهميد

كه شب است وسكوت وحشيانه مي تازد

عناصز ظلمانى در دل آسمان
در اين ظلمت
چراغي از دل فرا راه نابينايان
و براي عبرت اهل عشق
حلاج سر دار
و اين سخن اينست
دوستت دارم

اين سايت را براي آنهايي كه شعردوست دارند معرفي مى كنم بالاخص آسمان كوچك,م- رسوا و آقا ماهان

مروز يه مقاله درباره زبان برنامه نويسي #C(بخوانيد سي شارپ)خواندم خيلي حال كردم تا چند سال ديگه اكثر برنامه نويان بايد به اين زبان روي بياورند. حتي جالب است بدانيدvs.net را برپايه اين زبان نوشته اند.
اين داستان با مزه را حتما بخوانيد.
فردا بايد برم دانشگاه ، غصم ميگرد دانشگاه نگو محل جولان دادن دختر پسرها
همه جور آدم مىتوني ببيني بچه اي كه هم زراعت مي كنه هم درس مىخونه دختري كه فقط براي شوهر پيدا كردن اومده دانشگاه (اونم شوهر مهندس)
جالب است بدانيد تا سال گذشته فقط مد لباس و لوازم آرايش و ...بود امسال مد ماشين شده . هر روز يه ماشين جديد ميارن يه دستي مي كشن و با صداي بلند نوار .......
ما به همون اتوبوس راضي هسيم!

دلم گرفته

عجب روزگار بد خلقي است

ستم بودن حريفي مي تازد

شغالها سرمست

و من وتو

سخن از عشق و مهر مىگوييم

اين شعر يكي از بچه ها ي دانشگاه است (م -رسوا )

۲/۲۷/۱۳۸۱



 




شكلات




با يك شكلات شروع شد .......




من يك شكلات گذاشتم توي دستش ،او يك شكلات گذاشت توي دستم




من بچه بودم ، او هم بچه بود . سرش را بالا كرد ديد كه مرا مي شناسد
!




خنديدم ، گفت : دوستيم ؟ گفتم : دوست دوست .   گفت : (( تا كجا ؟ ))




گفتم : دوستي كه تا ندارد .   گفت : ((تـــا مرگ !
))  خنديدم و گفتم : ((من كه گفتم تا ندارد )) گفت : ((باشد ، تا پس
از مرگ )) گفتم : (( نه ، نه، تا ندارد )) گفت : ((تا آنجا كه زنده
مي شوند ، يعني زندگي پس از مرگ . باز با هم دوستيم ،تا بهشت ، تا
جهنم ، تا هر كجا كه باشد من وتو باهم دوستيم . ))




خنديدم ....گفتم : (( تو برايش تا هر كجا كه مي خواهم
تــــا
بگذار ، يك تا بكش از سر اين دنيا تا آن دنيا ، اما من
اصلا تا نميگذارم .




نگاهم كرد ، نگاهش كردم  ، ميدانستم دوستي بدون  " تا " را
نمي فهمد




گفت: " براى دوستيمان بيا يك نشاني بگذاريم "    گفتم : " با شد ،
تو بگذار "




گفت: (( شــكـلا ت ))




هر بار همديگر را مي بينيم يك شكلات مال تو يكي براى من !
گفتم " باشد . "




يك شكلات گذاشتم توي دستش او هم يك شكلات به من داد
يعني دوست هستيم ، دوست دوست




من تند شكلاتش را باز كردم و تند تند مكيدم




صندوقچه كوچكي در آورد ، شكلاتم را درونش گذاشت ، گفتم : "
بخور "     




                               گفت : (( نگهش مي دارم تا وقتيكه
دوست هستيم .)) گفتم : " دوستي ما كه تـا نـدارد "




يك سال ، دو سال ، چهار سال ،23 ساله شده است ، او بزرگ شده است من
بزرگ شده ام ، من همه شكلاتهايم را خورده ام ، او آمده است تا امشب خداحافظي كند مي
خواهد برود ، برود در آن دور دورها ، ميگويد :"ميروم ولي زود برميگردم ." اما من مي
دانم بازگشتي نيست و او ديگر باز نخواهد گشت.




يادش رفت كه به من شكلات بدهد ولي يك شكلات توي دستش
گذاشتم و گفتم بخور و يك شكلات براي صندوقچه اش .




هر دو شكلات را خورد . يادش رفته است براى شكلاتهايم  
صندوقچه اي دارد. خنديدم و خنديدم ...




مي دانستم دوســتي من تا ندارد و دوستي او تا دارد .




خوب شد همه شكلاتهايش را خوردم .



  

حالا او با صندوقچه اى پر از شكلات نخورده چه خواهد كرد !!!




جواد زنجانچي نيكو




jnicou@yahoo.com

۲/۲۶/۱۳۸۱

اين ماكروسافت هم كار دست ما داده ،هر جا مىرويم صحبت از كار و مدارك اين ماكرو سافت هست
امروز دوباره كلاسهاي MCSE من شروع شد ،چند وقتي هست كه بخاطرمشكلاتي كه در روابط أمريكا با كشورهاي آسيايي پيش اومده ديگر امتحانات mcse core در ايران برگزار نمى شود
البته قبلا هم قاچاقي برگزار مىشد ، چون ما در تحريم هستيم ، ولي اين بنگلادشيها كه برا ى پول هر كارى مى كنند ، دزدكى آزمون برگزارمىكردند
القصه چهره خانمها توي اين دوره ها، نمادي خاص دارد ، والبته يه سري هم كه بخاطر .....اومدند
اما به قول عليرضا اين يعني توسعه پايدار؟
من يه راه براي اين آقايان برنامه ريز دولتي دارم بابا بيان به اين همه جوان بيكار آموزش بديد بابا اين همه استعداد سرشار اما سرشاردر سر كوچه ها و مشغول به دختربازي
بابا بياييد دو تا متخصص از خارج استخدام كنيدو كلاسهاي آموزش رايگان بگذاريدو بعد شروع كنيد به توليد نرم افزار ، game توليد كنيدهم مشكل بيكاري را حل كرده ايد هم اشتغال ايجاد كرده ايد

من در كوچه تنهايي
در گذشت انبوه عزاداران
در سيل بي خروش جوانيم
استحاله مىشوم
اي شغالان ناله سردهيد
غم فراگير شده است
خدا هم با ما سر آشتي ندارد
عناصر ظلماني در دل آسمان
صحبت از مهر ستاره ها ميكنند
و ما چه سرخوش مىگوييم
زندگى زيباست!

اين ماكروسافت هم كار دست ما داده ،هر جا مىرويم صحبت از كار و مدارك اين ماكرو سافت هست
امروز دوباره كلاسهاي MCSE من شروع شد ،چند وقتي هست كه بخاطرمشكلاتي كه در روابط أمريكا با كشورهاي آسيايي پيش اومده ديگر امتحانات mcse core در ايران برگزار نمى شود
البته قبلا هم قاچاقي برگزار مىشد ، چون ما در تحريم هستيم ، ولي اين بنگلادشيها كه برا ى پول هر كارى مى كنند ، دزدكى آزمون برگزارمىكردند
القصه چهره خانمها توي اين دوره ها، نمادي خاص دارد ، والبته يه سري هم كه بخاطر .....اومدند
اما به قول عليرضا اين يعني توسعه پايدار؟
من يه راه براي اين آقايان برنامه ريز دولتي دارم بابا بيان به اين همه جوان بيكار آموزش بديد بابا اين همه استعداد سرشار اما سرشاردر سر كوچه ها و مشغول به دختربازي
بابا بياييد دو تا متخصص از خارج استخدام كنيدو كلاسهاي آموزش رايگان بگذاريدو بعد شروع كنيد به توليد نرم افزار ، game توليد كنيدهم مشكل بيكاري را حل كرده ايد هم اشتغال ايجاد كرده ايد

من در كوچه تنهايي
در گذشت انبوه عزاداران
در سيل بي خروش جوانيم
استحاله مىشوم
اي شغالان ناله سردهيد
غم فراگير شده است
خدا هم با سر آشتي ندارد
عناصر ظلماني در دل آسمان
صحبت از مهر ستاره ها مىكنند

۲/۲۵/۱۳۸۱

در دانشگاهي كه من درس ميخوانم با كمك چند تن از دوستان يك كانون سينمايي برپا كرديم ،كانون ما با هدف نقد موضوعي فيلم فعاليتش شروع شد و هدفش هم اشنايي با فرهنگ نقد است
اولين فيلمي كه اكران شد روبان قرمز بود ، يكي از شاهكارهاي حاتمي كيا جمعيت نسبتا خوبي را توانستيم به سالن بكشيم ،نقد فوق العاده مهرداد،علي و پويا روي صندلي منو ميخ كوب كرده بود، بيشتر موضوعات بر جنجال هميشگي فلاسفه با عرفا پرداخنه شد اين داستان عقل و عشق مثل اينكه دست بر دار نيست بابا صدرالمتاهالين (ملاصدرا ) وقتي اشراق را مطرح كرد همه مات و مبهوت مانده بودند (مراجعه شود به مناظره با ابن سينا ) پس چرا ما دست ور نمي داريم
خلاصه فوق العده بود
اين هفته اكران فيلم دوزن ساخته بانوي فمنيستي ايران تهمينه ميلاني بود ، نقد اين فيلم بعهده من بود
در اصل موضوع هميشه با فمنيسم مشكل دارم وخواهم داشت جون اين آرمانگرايي...را اصلا معقول نمي دانم
خلاصه فكر مي كردم مثل روبان نقد ساكتي را داشته باشيم ولي سئوالات از اين طرف و ان طرف به سراغم آمد
من نمي فهمم اين آقا گرگه كه به اين خانمها اجازه فعاليت نمي ده كي هست
آخر اين توهمي كه هميشه در ذهن ما هست نمي خواهد غروب كند
ما هميشه دنبال يه دشمن فرضي هستيم البته فكر بنده اين است ما از كودكي اينو ياد گرفتيم آقا غوله قصه ها كار دست ما داده است
.......

۲/۲۴/۱۳۸۱

آسمان فرياد ميزند
در دل تبسمي سرد شكل مىگيرد
آمدنت را به تمسخر سبز مىبرند
آمده بوديم به سكوت برسيم
از جنس نياز
رسيديم به غوغايى فراتر از اختناق

با سلام خدمت آقا گرگه آقا موشه خاله سوسكه سلام خدمت خودم آدماي با معرفت ادماي زشت آدماي خوشگل سلام به تنگ ماهي به گلاي قالي و....
باز دلگيريهاي من كار دست قلمم داد امروز خسته تر از هميشه از نگاه آدما از غروب ستاره ها
از دانشگاه برگشته ام و تنها صفحات اين وب لعنتي و صداي اين سياوش قميشي آرامم مي كند
در محيطي زندگي مي كنيم كه پيرامونمان پر از مداد رنگي هست راستي مي دونستيم كه ما فقط آدماي تو نقاشي ها هستيم
" بنازم كلك نقاشت را عجب چشمي چو مويي "
خلاصه از اين توسعه لعنتي فقط تبديل مدادرنگي به آبرنگ به ما رسيد آخر كسي به ما نگفت آقا كمال كجاست و پري خانم كجا رفته ؟